electrostatography


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
الکتروستاتيک نگاري ~ اصطلاحي عام براي تمام فرايندهاي تشکيل و استفاده از الگوهاي بار الکتروستاتيکي به منظور ثبت و توليد تصاوير. امروزه مهم ترين کاربرد اين روش در ماشينهاي تکثير و فتوکپي ( زيراکس) است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electrostatography معنی electrostatography معنی electrostatography به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electrostatography در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electrostriction;electrostrictive effect
الکتروتنگش ؛ اثر الکتروتنگشي ~ تغيير ابعاد برخي مواد دي الکتريک در حضور ميدان الکتريکي . ميزان تغيير مستقل از قطبيت ميدان الکتريکي است. عکس اين حات رخ نمي دهد در حالي که پيزوالکتريسيته انرژي معکوس پذير است.

electrostriction trancducer
تراديسنده ي الکتروتنگشي ~ تراديسنده اي که اساس کار آن تولد کرنش کشسان در برخي بلورهاي متقارن در حضور ميدان الکتريکي است .

electrostrictive relay
رله الکتروتنگشي ~ رله اي که محرک آن ماده دي الکتريک الکتروتنگشي است.

electrothermal instrument
ابزار الکتروگرمايي ~ وسيله اي که بر اساس آثار گرمايي عبور جريان کار ~ مي کند.

element
جزء، عنصر ، قطعه ~ 1. بخشي از يک لامپ الکتروني ، وسيله ي نيم رسانا ، آنتن آرايه اي و امثال آن که کار مشخصي را انجام مي دهد. 2. يکي ا ز 112 ماده شناخته شده اي که با روشهاي شيميايي به مواد ساده تر تجزيه نمي شوند . دانشمندان بر اين باورند که تعداد کل عناصر سرانجام به 14 خواهد رسيد . آخرين عناصر کشف شد ...

elementary charge
بار بنيادي ~ بار واحد الکتريسيته که متناظر با بار يک الکترون و برابر با تقريباً 4/80298 × 10 به توان 10- واحد الکتروستاتيکي است.

elementaty particle; fundamental particle
ذره ي بنيادي ~ يکي از بيش از 60 ذره اي که تمام مواد را مي سازد . برخي از اين ذرات عبارت اند از فوتون ، دو نوع نوترينو ، الکترون ، مزون مو، دو مزون پي ، دو ذره کي، پروتون ، نوترون ، ذره لاندا، سه ذره سيگما، دو ذره اکسي، هر يک با پاد ذره و بوزون خود.

elevated duct
مجراي مرتفع ~ مجراي ورودي سپهري راديويي که مرزهاي بالا و پايين آن هر دو بالاتر از سطح زمين قرار دارند.

elevation angle
زاويه ارتفاع ~ زاويه اي که باريکه تابش راداري يا راديويي با افق مي سازد.

elevation deviation indicator
نشانگر انحراف ارتفاع ~ نشانگري که رابطه بين هدف و زاويه ارتفاع باريکه ي راداري يا راديويي را به صورت بصري نمايش مي دهد.