extrinsic semiconductor

baf

فب ~ اصطلاحي عاميانه براي بخش اول ساخت نيمرسانا ها .

face bond

پيوند رودررو ~ اتصال بين بالشتک اتصال تراشه ي نيمرساناي وارونه شده با اتصال مکمل آن روي بدنه .

faceplate

صفحه ي ديد ~ شيشه ي شفاف يا نيمه شفاف واقع در جلوي لامپ پرتو کاتدي که از طريق آن تصوير مشاهده مي شود .سطح داخلي اين صفحه با مواد شيميايي فلوئورسان پوشيده شده است و در موقع برخورد باريکه ي الکتروني به آن نور گسيل مي کند.

facimile

نمابر[فکس] ~ سيستمي براي ارسال و دريافت متن و / يا گرافيک از طريق خطوط تلفن .ابتدا به کمک پويشگر (Scanner) ،نسخه ي موضوع(subject copy) تحت پويش نوري قرار مي گيرد و سيگنال الکرتيکي متناظر با تصوير توليد مي شود. پس از رمزگذاري ،سيگنال به وسيله ي مودم و از طريق خطوط تلفني به دستگاه مشابه فکس در مقصد ا ...

facsimile copy

نسخه ي نمابر ~ نسخه ي چاپ شده ي دستگاه فکس به روي کاغذ گرمايي يا ساده .

facsimile machine

دستگاه نمابر ~ دستگاه شخصي يا راداري پيشرفته اي که عمليات پويش فکس،ارسال و دريافت ،و چاپرا يک جا انجام مي دهد. در روش متداول پويش ،نسخه ي موضوع (subject copy) به داخل دستگاه فرستاده مي شود و از مقابل طلبه اي که با سرعت زاويه اي ثابت مي چرخد ،عبور داده مي شود. يک چرخ اپتيکي به همراه فوتوسل روي تسمه ...

facsimile signal

سيگنال نمابر ~ سيگنال تصويري که در هنگام پويش نسخه ي موضوع توسط دستگاه نمابر توليد مي شود .

facsimile transmission

ارسال نمابر ~ ارسال داده هاي رقمي توليد شده در هنگام پويش موضوع ،که مي تواند شامل عکس و تصوير نيز باشد،براي باز توليد در محل گيرنده .

fade

محو کردن ~ تغيير تدريجي شدت سيگنال .

fade out

محو تدريجي ~ افت تدريجي و موقتي سيگنال دريافت شده ي راديويي يا تلويزيوني بر اثر فوتونهاي مغناطيسي ،اختلاف جوي،يا ساير شرايط ايجاد شده در طول مسير انتقال .خاموشي (blackout ) نوعي محو تدريجي به مدت چندين ساعت يا بيشتر در يک بسامد مشخص است .