ferromagnetic material


اصطلاح
برق و الکترونیک
22 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ماده ي فرومغناطيسي ~ ماده اي مغناطيسي که تراوايي آن به ميزان قابل توجهي بيشتر از تراوايي مغناطيسي خلأ است ونيز بر حسب نيروي مغناطيده تغيير مي کند. به عنوان نمونه مي توان از انواع مختلف آهن ، فولاد ، کبالت ، نيکل و آلياژهاي آنها نام برد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت ferromagnetic material معنی ferromagnetic material معنی ferromagnetic material به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک ferromagnetic material در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
ferromagnetic resonance
تشديد فرومغناطيسي ~ نوعي وضعيت تشديد که هنگامي روي مي دهد که تراوايي ظاهري يک ماده مغناطيسي در بسامدهاي ريزموج به حداکثر خود برسد . تشديد در حضور يک ميدان مغناطيسي عرضي ثابت و در زماني رخ مي دهد که بسامد ريزموج با بسامد حرکت تقديمي الکترونهاي مداري ماده مغناطيسي برابر شود . بسامد تشديد به شدت ميدان ...

ferromagnetics
فرُومغناطيس ~ فناوري ذخيره اطلاعات و کنترل توالي پالسها به کمک ويژگيهاي قطبش مغناطيسي مواد.

ferrometer
فرُوسنج ~ دستگاهي که آزمايشهاي مربوط به تراوايي و پسماند آهن و فولاد راانجام ميدهد.

ferroresonant circuit
مدار فرُوتشديدي ~ نوعي مدار تشديد که با استفاده از واکنشگر اشباع شونده مشخصه هاي غير خطي توليد مي کند. تنظيم مدار با تغيير ولتاژ يا جريان صورت مي گيرد.

ferroresonant transformer
ترانسفورمر فرُوتشديدي ~ ترانسفورمري که با تشديد در يک بسامد مشخص به عنوان مدار تنظيم شده استفاده مي شود. خروجي ترانسفورمر تقريباً مستقل ازتغييرات ولتآژ ورودي است اما در صورت کار در بسامدهاي ديگر ، اتلاف قابل توجهي خواهد داشت.

ferrous
آهني ، فرُو ~ داراي ترکيب دو ظرفيتي از آهن.

FETresistor
مقاومت فت ~ ترانزيستور اثر - ميداني که گيت آن به درين وصل شده باشد ؛ اين ساختار به عنوان بار مقاومتي براي ساير ترانزيستورها عمل مي کند.

fiber bundle
دسته تار ~ دسته اي از تارهاي شيشه اي موازي و نرم يا از مواد شفاف ديگر که سيگنال يا تصوير را انتقال مي دهد.

fiber- channel arbitrated loop
حلقه ي رسيدگي شده کانال - تارنوري [ اف سي- اي ال] ~ يک واسط سري برا ي شبکه هاي رايانه اي که پهناي باند بيشتري نسبت به واسط موازي سيستمهاي کامپيوتر کوچک (اسکازي) small computer system (SCSI) Interface دارد .

Fiberglas
واسط داده هاي توزيعي تارنوري [ اف دي دي آي] ~ شبکه اي که داده ها را از طريق کابل نوري با قالب return - to - zoro, invert - on - ones(NRZI) - non ~ و با آهنگ در حدود 100 مگابيت در ثانيه ارسال مي کند.