filed - neutralizing coil


اصطلاح
برق و الکترونیک
25 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
پيچک خنثي ساز ميدان ~ پيچکي که پيرامون صفحه ي جلويي لامپ تصوير تلويزيون رنگي قرار داده مي شود . با عبور جريان مستقيم از اين پيچک ، ميدان مغناطيسي ثابتي توليد مي شود که اثر ميدان مغناطيسي زمين به پرتوهاي الکتروني را خنثي ميکند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت filed - neutralizing coil معنی filed - neutralizing coil معنی filed - neutralizing coil به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک filed - neutralizing coil در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
filed - neutralizing magnet ; rim magnet
آهنرباي خنثي ساز ميدان ؛ آهنرباي لبه اي ~ آهنرباي دائمي که در نزديکي لبه ي صفحه ي جلويي لامپ تصوير تلويزيون قرار مي گيرد و اثري مشابه با پبچک خنثي ساز ميدان دارد.

filed of force
ميدان نيرو ~ ناحيه اي از فضا که در آن به بارهاي الکتريکي نيرويي از سوي ساير بارها ( متحرک يا ساکن ) وارد مي شود.

field period
تناوب ميدان ~ زمان لازم براي ارسال ميدان تلويزيوني که در امريکا برابر با 1 بر روي 60 ثانيه است .

field pole
قطب ميدان ساختاري از ماده ي مغناطيسي که پيچک ميدان بلندگو ، موتور ، مولد ، يا ساير وسايل الکترومغناطيسي به روي آن نصب مي شود.

field- programmable gate array
آرايه - دريچه ي برنامه پذير ميداني [ اف پي جي اي ] ~ نوعي آرايه ي دريچه اي که رد آن به جاي فيوز از ترانزيستور رم استاتيک ( اس آر اي ام ) براي کنترل مسير سيگنالها استفاده مي شود. با هر بار روشن شدن سيستم ، برنامه اي در « اف پي جي اي » بار مي شود تا تا ترانزيستورهاي قطع و وصل آن را شناسايي کند. در بر ...

field - programmable logic array ; prgrammable logic array
آرايه ي منطقي برنامه پذير ميداني [ اف پي ال اي] ~ نوعي آرايه ي منطقي برنامه پذير ميداني که در آن اتصال داخلي بين دريچه هاي منطقي از طريق برنامه ريزي و عبور جريان زياد از پيوندهاي گداز پذير صورت مي گيرد . اساس کار اين فيوزها کوچ بهمني - القايي الکترونها و اتصال کوتاه پيوندهاي اميتر - بيس در محل اتصا ...

field quantum
کوانتوم ميداني ~ ذره ي بنيادي حاصل از کوانتش يک ميدان .

field - sequential color television
تلويزيون رنگي ميدان ترتيبي ~ نوعي تلويزيون رنگي که در آن هر يک از رنگهاي اوليه ي قرمز ، آبي و سبز توسط ميدانهاي پشت سر هم توليد مي شوند.

field strength; field intensity
شدت ميدان ~ شدت ميدان الکتريکي ، مغناطيسي، يا الکترومغناطيسي در يک نقطه . در تابش الکترومغنايسي ، شدت ميدان عموماً بر حسب ولت ، ميلي ولت ، يا ميکروولت هز متر از ارتفاع مؤثر آنتن تعريف مي شود.

filed- strength meter
شدت ميدان سنج ~ نوعي گيرنده ي راديويي مدرج ( کاليبره) که شدت ميدان انرژي الکترومغناطيسي تابيده شده از يک فرستنده ي راديويي را اندازه مي گيرد .