field - programmable logic array ; prgrammable logic array


اصطلاح
برق و الکترونیک
58 حرف
9 کلمه
معانی و توضیحات
آرايه ي منطقي برنامه پذير ميداني [ اف پي ال اي] ~ نوعي آرايه ي منطقي برنامه پذير ميداني که در آن اتصال داخلي بين دريچه هاي منطقي از طريق برنامه ريزي و عبور جريان زياد از پيوندهاي گداز پذير صورت مي گيرد . اساس کار اين فيوزها کوچ بهمني - القايي الکترونها و اتصال کوتاه پيوندهاي اميتر - بيس در محل اتصالات مورد نظر است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت field - programmable logic array ; prgrammable logic array معنی field - programmable logic array ; prgrammable logic array معنی field - programmable logic array ; prgrammable logic array به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک field - programmable logic array ; prgrammable logic array در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
field quantum
کوانتوم ميداني ~ ذره ي بنيادي حاصل از کوانتش يک ميدان .

field - sequential color television
تلويزيون رنگي ميدان ترتيبي ~ نوعي تلويزيون رنگي که در آن هر يک از رنگهاي اوليه ي قرمز ، آبي و سبز توسط ميدانهاي پشت سر هم توليد مي شوند.

field strength; field intensity
شدت ميدان ~ شدت ميدان الکتريکي ، مغناطيسي، يا الکترومغناطيسي در يک نقطه . در تابش الکترومغنايسي ، شدت ميدان عموماً بر حسب ولت ، ميلي ولت ، يا ميکروولت هز متر از ارتفاع مؤثر آنتن تعريف مي شود.

filed- strength meter
شدت ميدان سنج ~ نوعي گيرنده ي راديويي مدرج ( کاليبره) که شدت ميدان انرژي الکترومغناطيسي تابيده شده از يک فرستنده ي راديويي را اندازه مي گيرد .

figure - eight rcadiation pahhern
الگوي تابش هشتي ~ نوعي الگوي تابشي که با گلبرگهاي پهن و برابر و با اختلاف 180 که شکلي مشابه عدد لاتين 8 ~ را پديد مي آورند.

figure of merit
شاخص شايستگي ~ عددي که ميزان کارايي و سودمندي يک وسيله را براي کاربرد معين نشان ميدهد . بنابراين شاخص شايستگي يک تقويت کننده ي مغناطيسي برابر با نسبت بهره ي توان مفيد به ثابت زماني کنترل خواهد بود.

filament
رشته ؛ فيلامان ~ 1. پيچکي از سيم تنگستن که به عنوان عنصر نوراني / گرمايي در لامپهاي التهابي عمل مي کند و با عبور جريان از آن به گرماي سفيد مي رسد. 2. پيچکي از سيم تنگستن يا ساير موادمقاومت - بالا در لامپهاي پرتو - کاتدي که با عبور جريان از آن به عنوان گرم کننده ي کاتد مجاور آن عمل مي کند. گرما موجب ...

ilament current
جريان فيلامان ~ جريان داده شده به فيلامان لامپ الکتروني به منظور توليد گرما.

filament emission
گسيل فيلاماني ~ آزاد شدن الکترون از فيلامان گرم لامپ الکتروني .

filament resistance
مقاومت فيلامان ~ مقاومت فيلامان لامپ الکتروني بر حسب اهم . در فيلامانهاي فلزي مقاومت تابعي از دماست به گونه اي که مقاومت فيلامان داغ چندين برابر مقاومت فيلامان سرد است.