fluoroscopy


اصطلاح
برق و الکترونیک
11 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
فلوئورونمايي ، فلوئوروسکوپي ~ استفاده از فلوروسکوپ براي بازرسي از اجسام به وسيله ي پرتو پرتو- ايکس .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت fluoroscopy معنی fluoroscopy معنی fluoroscopy به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک fluoroscopy در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
flush antenna
آنتن هم سطح ~ آنتني که هيچگونه پيش آمدگي نسبت به سطح هواپيما ندارد. نمونه هاي آن عبارت اند از آنتن (ditch) و آنتن (slot).

flutter
سرعت لرزه ؛ لرزش ~ 1. اعوجاجي که در اثر تغييرات نامطلوب سرعت هنگام يا تکثير ، در صداي پخش شده ايجاد مي شود. 2. تغييرات سريع در شدت سيگنال دريافتي در اثر تکانهاي آنتن در باد شديد يا تداخل با سيگنالي با بسامد متفاوت .

flutter echo
پژواک لرزشي ~ نوعي پژواک راداري که طي آن در ازاي ارسال يک پالس، به طور پايپي و سريع پالس بازتاب دريافت مي شود.

flux
شار ؛ گداز آور ~ 1. خطوط نيروي مغناطيسي يا الکتريکي در ناحيه اي معين .2. آهنگ شارش ذرات يا فوتونها از درون سطح واحد. 3. حاصلضرب تعداد ذرات در واحد حجم و سرعت ميانگين آنها. 4. ماده اي شيميايي که با از بين بردن لايه هاي اکسيد از سطح فلزات آنها را براي لحيم کاري ، برنج کاري ، يا جوش آماده ميکند . رزين ...

flux gate
دريچه ي شار ؛ شارياب ~ نوعي آشکار ساز کهاندازه و فاز سيگنال توليد شده توسط آن متناسب با اندازه و جهت ميدان مغناطيسي مؤثر بر حور آن است . دريجه ي شار داراي يه هسته ي مغناطيسي است که سيم پيچهاي تحريک آنها و سيم پيچ بار در غياب ميدان مغناطيسي بيروني در تعادل کامي هستند.

flux-gate compass
قطب نماي شارياب ~ قطب نمايي الکترونيکي که ميدان مغناطيسي زمين را به کمک پيچکهايي از سيم نازک اندازه مي گيرد. با استفاده از روشهاي الکترونيکي مي توان هر گونه انحراف از قرائت صحيح را اصلاح کردو با ميانگين گيري از سيگنالها اطلاعات دقيق و پايداري را در مورد مسير حرکت کشتي يا هواپيما فراهم کرد.

flux- gate magnetometer
مغناطيس سنج شارياب ~ وسيله اي که با اندازه گيري درجهي سير شدگي هسته ي خود شدت ميدان مغناطيسي بيروني را تعيين مي کند.

flux guide
شاربر ~ قطعه ي شکل داده شده اي از ماده ي مغناطيسي که شار الکترومغناطيسي را در مسيرهاي مورد نظر براي گرمايش القايي هدايت مي کند. شاربر يا شار را به نقاط مورد نظر هدايت مي کند و يا مانع از گسترش آن به فراتر از مناطق معين مي شود.

flux leakage
نشت شار ~ شار مغناطيسي که از فاصله ي هوايي يا ساير قسمتهاي مدار مغناطيسي عبور نمي کنند.

flux linkage
پيوستگي شار ~ حاصلضرب تعداد دورهاي يک پيچک و تعداد خطوط قواي مغناطيسي گذرنده از آنها.