flux


اصطلاح
برق و الکترونیک
4 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
شار ؛ گداز آور ~ 1. خطوط نيروي مغناطيسي يا الکتريکي در ناحيه اي معين .2. آهنگ شارش ذرات يا فوتونها از درون سطح واحد. 3. حاصلضرب تعداد ذرات در واحد حجم و سرعت ميانگين آنها. 4. ماده اي شيميايي که با از بين بردن لايه هاي اکسيد از سطح فلزات آنها را براي لحيم کاري ، برنج کاري ، يا جوش آماده ميکند . رزين Resin به عنوان يک ماده گداز آور کاربرد گسترده اي در لحيم کاري قعطات الکترونيکي دارد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت flux معنی flux معنی flux به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک flux در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
flux gate
دريچه ي شار ؛ شارياب ~ نوعي آشکار ساز کهاندازه و فاز سيگنال توليد شده توسط آن متناسب با اندازه و جهت ميدان مغناطيسي مؤثر بر حور آن است . دريجه ي شار داراي يه هسته ي مغناطيسي است که سيم پيچهاي تحريک آنها و سيم پيچ بار در غياب ميدان مغناطيسي بيروني در تعادل کامي هستند.

flux-gate compass
قطب نماي شارياب ~ قطب نمايي الکترونيکي که ميدان مغناطيسي زمين را به کمک پيچکهايي از سيم نازک اندازه مي گيرد. با استفاده از روشهاي الکترونيکي مي توان هر گونه انحراف از قرائت صحيح را اصلاح کردو با ميانگين گيري از سيگنالها اطلاعات دقيق و پايداري را در مورد مسير حرکت کشتي يا هواپيما فراهم کرد.

flux- gate magnetometer
مغناطيس سنج شارياب ~ وسيله اي که با اندازه گيري درجهي سير شدگي هسته ي خود شدت ميدان مغناطيسي بيروني را تعيين مي کند.

flux guide
شاربر ~ قطعه ي شکل داده شده اي از ماده ي مغناطيسي که شار الکترومغناطيسي را در مسيرهاي مورد نظر براي گرمايش القايي هدايت مي کند. شاربر يا شار را به نقاط مورد نظر هدايت مي کند و يا مانع از گسترش آن به فراتر از مناطق معين مي شود.

flux leakage
نشت شار ~ شار مغناطيسي که از فاصله ي هوايي يا ساير قسمتهاي مدار مغناطيسي عبور نمي کنند.

flux linkage
پيوستگي شار ~ حاصلضرب تعداد دورهاي يک پيچک و تعداد خطوط قواي مغناطيسي گذرنده از آنها.

fluxmeter
شارسنج ~ وسيله اي براي اندازه گيري شار مغناطيسي . معمولاً بر حسب ماکسول يا وبر مدرج مي شود.

flyback cinverter
مبدل بازگشتي ~ نوعي منبع تغذيه ي قطع و وصلي buck- boost که با استفاده از کليد ترانزيستوري نياز به القاگر خروجي را حذف مي کند. در نيم تناوب اول کليدزني ( ترانسفرومر وصل) انرژي در سيم پيچ اوليه ي ترانسفورمر ذخيره مي شود ؛ اما در نيم تناوب دوم ( تناوب بازگشت ) که ترانزيستور قطع است ، انرژي به ثانويه ي ...

flyback power supply ; kickback power supply
منبع تغذيه بازگشتي ~ نوعي منبع تغذيه ي ولتاژ - بالا که ولتاژ « دي سي» حدود 10 تا 25 کيلوولت براي اند ثانويه لامپ رتو ادي در تلويزيون يا نوسان نما فرهم مي کند. معکوس شدن ناگهاني جريان پيچک نحراف افقي در ترانسفورمز خروجي افقي در هر بازگشت ، پالس ولتاژي را القا مي کند که توسط اتو ترانس به مقدار مورد ن ...

fly - by-wire system
سيستم پرواز با سيم ~ نوعي سيستم کنترل پرواز هواپيما که رد آن به جاي رابطهاي مکانيکي يا هيدروليکي اط سيمهاي الکتريکي براي کنترل شهرها ، دريچه ي بالها و ساير سطوح کنترل ذخيره گذاريهاي متعدد و افزايش ضريب ايمني در نبردهاي هوايي يا هنگام بروز مشکل را ممکن مي کند. کنترل از طريق رايانه اي صورت مي گيرد که ...