half-wave control


اصطلاح
برق و الکترونیک
17 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
کنترل نيم موج ~ نوعي روش کنترل فاز که تنها در نيمي از هر چرخه ي اي سي عمل مي کند. در اين روش توان بار از صفر تا نصف حداکثر مقدار تمام موج يا از نصف توان تا کل توان قابل تغيير است . خروجي به شکل ولتاژ دي سي پالسي است . عنصر کنترل کننده مي تواند يک يکسوساز کنترل شونده ي سيليسيمي ، يا ساير قطعات حالت جامد کنترل کننده ي توان يا يک تيراترون يا ساير لامپهاي گازي کنترل شونده باشد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت half-wave control معنی half-wave control معنی half-wave control به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک half-wave control در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
half-wavelength
نيم طول موج ~ مسافت متناظر با طول الکتريکي نصف يک طول موج در بسامد کاري يک خط انتقال ، آنتن ،يا وسايل ديگر.

half- wave line
خط نيم موج ~ يک خط انتقال که طول الکتريکي آن نصف طول موج سيگنال ارسالي است.

half-wave rectification
يکسوساز نيم موج ~ نوعي يکسوسازي که در آن جريان تنها در نيم چرخه هاي متناوب جاري مي شود.

Hay bridge
پل هي ~ پل چهار شاخه اي مشابه با پل ماکسول - وين که مقادير القا کنايي با Q بزرگ را اندازه مي گيرد . همچنين براي اندازه گيري القا کنايي راکتورهايي با هسته آهني قابل استفاده است. تعادل آن وابسته به بسامد است.

Haystack antenna
آنتن هيستک ~ آنتن رادار بزرگ و قدرتمني که توسط نيروي هوايي امريکا براي پژوهشهاي ريزموج ، شامل نخابرات ماهواره اي ، ردگيري فضاپيما و اخترشناسي راديويي در ماساچوست نصب شده است . اين آنتن داراي دو تابشگر است که طبق اصل کاسگريني در تلسکوپهاي نوري ، نصب شده اند و مجموعه در يک گنبد با قاب فلزي و به قطر ح ...

H display
نمايشگر «اچ» ~ نمايشگر «بي» در رادار که براي نمايش زاويه ي ارتفاع اصلاح شده است . هدف به صورت دو مجموعه نقطه ي روشن نزديک به هم ظاهر مي شود که از ترکيب آنها يک خط کوتاه به دست مي آيد . شيب اين خط متناسب با سينوس زاويه ي ارتفاع است.

head
هد ~ 1. واحد فوتوالکتريکي که شيارهاي صدا در روي فيلم تصاوير متحرک را به سيگنالهاي شنيداري متناظر در پروژکتور تصاوير متحرک تبديل ميکند. 2. magnetic head.3. cutter .

head amplifier
تقويت کننده هد ~ 1. تقويت کننده ي واقع در نزديکي هد که به عنوان منبع سيگنال براي آن عمل مي کند. سيگنالهاي ضعيف هد قبل از ارسال به تقويت کننده ي اصلي از طريق کابل ، توسط اين تقويت کننده تا سطح مناسب تقويت مي شوند. 2. اصطلاح بريتانيايي براي تقويت کننده ي تصويري ( ويدئو) که در نزديکي لامپ برگير در يک ...

header
سرگاه ~ 1. صفحه يا پايه ي شيشه اي يا فلزي که براي نصب و نگهداري اجزاي عملياتي لامپ الکتروني ( آند، کاتد، شبکه ها، يا کل مجموعه ي تفنگ الکتروني ) به کار مي رود و براي اين منظور پايه هاي اتصال با درزبندي کامل عايق از آن بيرون آمده است . بعد از جوش دادن اجزاي داخلي به سرگاه ، لبه هاي آن با محفظه ي فلز ...

heading; relative heading
جهت حرکت ؛ جهت نسبي ~ جهت افقي يک وسيله ي نقليه که به صورت زاويه ي بين يک خط مرجع و خط همراستا با جهت وسيله تعريف شده و معمولاً در جهت ساعتگرد نسبت - به خط مرجع سنجيده مي شود . جهت حرکت ، جهت لحظه اي هواپيما ، کشتي يا ساير وسايل نقليه است در حالي که مسير ( course) جهت مورد نظر سفر است.