helium-cadmium laser


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ليزر هليم-کادميم ~ ليزر يوني بخار-فلزي که بخار کادميم آن ، به وسيله ي گرما يا روشهاي ديگر توليد شده است ،از طريق تخليه ي تابان ولتاژ -بالا در هليم جابه جا مي شود و باريکه ي ليزر پيوسته با طول موج واقع در بخشهاي فرابنفش و آبي طيف (حدود 0/3 تا 0/5 ميکرون)توليد مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت helium-cadmium laser معنی helium-cadmium laser معنی helium-cadmium laser به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک helium-cadmium laser در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
helium cryostal
زمپاي هليمي ؛کر يوستات هليمي ~ نوعي زمپا که در آن ايزوتوپ هليم - 3 مايع در ترکيب با مغناطيس زدايي بي نشت (آدياباتيک ) دماي 0/3K را توليد مي کند.

helium -neon laser HeNe laser
ليزر هليم - نئون ليزر ~ ليزر گازي -اتمي بر اساس ترکيب گازهاي هليم و نئون کاربرد نمونه ي آن قرائت برچسبهاي رمز ميله اي اجناس در محل پايانه هاي نقطه ي فروش [pos] است . معمولاً در سه طول موج متمايز 0/6328 ،1/15 ،3/39 ميکرومتر کار مي کند .

helium spectrometer
طيف سنج هليمي ~ نوعي طيف سنج جرم کوچک که وجود در سيستمهاي خلأ را آشکار مي کند. براي تشخيص وجود نشت ،مقداري هليم به نقاط مشکوک در سطح بيروني سيستم افشانده مي شود و سپس با ملاحظه ي نشانگر خروجي طيف سنج نقطه ي دقيق ورود هليم تعيين مي شود .

helix
مارپيچ ~ پيچک سيمي تک لايه که يا دور يک استوانه پيچيده مي شود و يا سختي سيم به اندازه ي کافي است که شکل مارپيچي خود را حفظ مي کند.

helix recorder
ثبات مارپيچ ~ ثباتي که از پويش مارپيچي استفاده مي کند.

helix wave guide
موجبر مارپيچ ~ موجبري که از دورهاي نزديک به هم سيم عايق دار مسي ، که پوشش آن تلف کننده است ،تشکيل شده است .

half -wave rectifier
يکسوساز نيم موج ~ مداري که عمل يکسوسازي نيم موج را انجام مي دهد.

Hall coefficient
ضريب هال ~ ثابت تناسب در رابطه ي ميدان الکتريکي عرضي ( ميدان هال ) با حاصلضرب چگالي جريان و چگالي شار مغناطيسي در يک رساناي الکتريکي . علامت باربر اکثريت را مي توان از روي علامت ضريب هال تعيين کرد .

Hall constant
ثابت هال ~ ثابت تناسب در رابطه ي مربوط به سيستم حامل جريان در ميدان مغناطيسي . اين ثابت برابر است با ميدان الکتريکي عرضي ( ميدان هال) تقسيم بر حاصلضرب چگالي جريان و شدت ميدان مغناطيسي. از روي علامت ثابت هال مي توان علامت باربرهاي اکثريت را تشخيص داد.

Hall effect; Hall-effect voltage
اثر هال ~ اثر گالوانو مغناطيسي اي که طي آن در دو سر رساناي حامل جريان واقع در ميدان مغناطيسي که جهت آن عمود بر جهت عبور جريان است ، يک ولتاژ دي سي عرضي ظاهر مي شود . اين اثر مي تواند د فلزات ، بلورها ، و نيمرساناها رخ دهد. مقدار ولتاژ تخمين مستقيمي از تراکم باربرها در رسانا را مي دهد.