indium phosphide


اصطلاح
برق و الکترونیک
16 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
انديم آرسنيد ~ نوعي ترکيب بين فلزي با ويژگيهاي نيمه رسانا . در حسگرهاي اثر هال استفاده مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت indium phosphide معنی indium phosphide معنی indium phosphide به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک indium phosphide در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
indium phosphide
انديم فسفيد ~ ترکيبي فلزي با ويژگيهاي نيمه رسانا .

induced charge
بارالقايي ~ بار الکتروستايکي که توسط ميدان الکتريکي روي يک جسم توليد مي شود .

induced current
جريان القايي ~ جريان توليد شده در يک رسانا توسط ميدان الکترو مغناطيس متغير با زمان . در گرمايش القايي از اين روش استفاده مي شود .

induced electron emission
گسيل الکترون القايي ~ گسيل الکترونها در اثر برخورد پرتوهاي ايکس به نمونه اي از ماده ي مورد مطالعه . گستره ي انرژِ الکترونهاي گسيل شده به ترکيب شيميايي بستگي دارد . در طيف سنجها استفاده مي شود .

induced voltage
ولتاژالقايي ~ ولتاژِ که براي تغيير تعداد خطوط نيروي ~ مغناطيسي گذارنده از پيچک يک مدار ، در آن مدار القا ميشود .

inductance
القا کنايي ~ ويژگي يک مدار يا عنصر مداري در مخالفت با هر گونه تغيير جريان ، القاکنايي منجر به تاخير تغيير جريان نسبت به تغيير ولتاژ مي شود . واجد آن هانري ، ميلي هانري و ميکروهانري است .

inductance bridge
پل القا کنايي ~ وسيله اي مشابه با پل تستون که مي تواند القا کنايي مجهول را از طريق مقايسه ي آن با القا کنايي معلوم اندازه بگيرد .

inductance - capacitance
القا کنايي - ظرفيت ( ال - سي ) ~ مداري که توسط عناصر پيچک و خازن داراي ويژگيهاي القا کنايي و ظر فيت است .

inductance switch
کلکيد القاکنايي ~ القا گر متغير دو سطحي و زمزابيک که توسط جريان کنترل کننده از يک سطح به سطح ديگر مي رود .

induction
القا ~ رايند توليد ولتاژ، بار الکتروستاتيکي ، يا ميدان مغناطيسي در يک جسم به وسيله ي بر هم کنش خطوط نيرو ~ .