input impedance


اصطلاح
برق و الکترونیک
15 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
امپدانس ورودي ~ امپدانس ديده شده بين سرهاي ورودي تقويت کننده يا خط انتقال در موقع قطع منبع .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت input impedance معنی input impedance معنی input impedance به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک input impedance در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
input level
سطح ورودي ~ نسبت توان سيگنال شنيداري ورودي به سطح توان مرجع 1mW بر حسب دسي بل در شرايطي که سيگنال به امپدانس معيني وارد مي شود. بر حسب dBm بيان مي شود.

input / output
ورودي / خروجي ~ اشاره به رابطها يا رويه هايي براي ارسال اطلاعات به داخل و يا خارج رايانه .

input / output limited
محدود شده با ورودي / خروجي ~ اشاره به رايانه اي که سرعت پردازش داده هاي آن توسط سرعت ورودي / خروجي محدود مي شود.

input / output pads
بالشتکهاي ورودي / خروجي ~ نواحي فلزاندود شده و رسانا پيرامون مدار مجتمع که سيمهاي مربوط به ورود سيگنالها و تغذيه و خروج سيگنالها به آن وصل مي شوند.

input register
ثبات ورودي ~ ثباتي که اطلاعات ورودي به رايانه را با يک سرعت مي پذيرد و معمولاً با سرعت بسيار بيشتري به واحد پردازنده ي مرکزي تحويل مي دهد.

input transient
گذراي ورودي ~ تغيير تيز يا پله اي در خط ورودي يک مدار که نوعاً ولتاژ است.

input transformer
ترانسفورمر ورودي ~ ترانسفورمري که بين منبع سيگنال ورودي يک مدار يا قطعه تطبيق امپدانس انجام ميدهد.

inrush current
جريان تاختي ~ جريان ورودي لحظه اي و حداکثري که در موقع روشن شدن مدار کشيده مي شود .

insert earphone
بلندگوي درون گوشي ~ گوشي کوچکي که به طور نسبي در داخل گوش جا مي گيرد.

insertion gain
بهره ي جايگذاري ~ نسبت توان تحويلي به بخشي از سيستم پس از جايگذاري يک تقويت کننده به توان تحويلي به همان قسمت قبل از قرار دادن تقويت کننده بر حسب دسي بل بيان مي شود.