interferometer


اصطلاح
برق و الکترونیک
14 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
تداخل سنج ~ وسيله اي براي اندازيه گيري فواصل ~ بسيار کوچک از طريق تقسسيم و هدايت نور در مسيرهاي جداگانه و سپس ترکيب دوباره ي آنها ، اختلاف طول مسير به صورت الگوي تداخل نوري نمايش داده مي شود يک کاربرد آن در اندازه گيري لايه هاي بسيار نازک است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت interferometer معنی interferometer معنی interferometer به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک interferometer در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
interiaced scanning , line interiace, interiace
پويش هم بافته ~ نوعي فرايند پويش که در آن فاصله ي مراکز خطوط پويش شده ي متوالي دويا چند برابر پهناي نامي خط است به گونه اي که خطوط مجاور به ميدانهاي متفاوت تعلق دارند . در تلويزيونهاي NTSC از هم - باقي دوتايي استفاده مي شود به اين ترتيب که 262/5 خط متناوب در کي ميدان و 262/5خط باقيمانده در ميدان بع ...

interiaced stacked rhombic array
آنتن لوزي گون پشته اي - هم بافته ~ ترکيبي از آنتنهاي لوزوي گون که براي مخابرات راديويي با بسامد هاي بالا و خيلي بالا و در فواصل طولاني استفاده مي شود .

interleave
يک در ميان ساختن ~ جابجايي متناوب بين بخشهاي مختلف دو يا چند رشته داده يا عمليات . مانند اجراي دو کار همزمان در يک رايانه از طريق انتقال متناوب کنترل بين دو برنامه .

interlock circuit
مدار همبند ~ مداري که در آن اجراي يک عمل مشروط به انجام يک يا چند عمل ديگر قبل از آن است . عمل همبندي عموماً توسط رله ها انجام مي شود .

interlock relay
رله ي همبند ~ رله اي متشکل از دو يا چند پيچک که هر کدام آرميچر و اتصالات خاص خود را دارند . قرار گيري پيچکها به گونه ايست که حرکت هر آرميچر با انرژي دار شدن پيچک مريوط به آن به وضعيت آرميچر ديگر بستگي دارد .

interlock switch
کليد همبند ~ کليد طراحي شده براي نصب روي در ، کشو ، يا حفاظ به گونه اي که با باز شدن در ياهر بخش ديگر ، به صورت خودکار باز شود .

intermediate frequency
بسامد مياني ( آي اف ) ~ بسامدي که از مخلوط کردن سيگنال دريافتي و سيگنال نوسان ساز محلي در يک گيرنده ي سوپر هترودين به دست مي آيد .

intermediate-range ballistic missile
موشک پرتابي برد - متوسط ~ نوعي موشک پرتابي که برد آن بين 2700 تا 5600 کيلو متر است .

intermediate state
حالت مياني ~ حالتي از ابر رساني جزوي که هنگامي روي مي دهد که يک ميدان مغناطيسي با شدت مناسب و در دماي پايين تر از دماي بحراني ماده ي ابر رسانا به آن اعمال شود . ( دماي بحراني دمايي است که ماده در نبودن ميدان مغناطيسي داراي ابر رسانايي کامل است ) .

intermediate subcarrier
زير حامل مياني ~ حاملي که مي تواند توسط يک يا چند زير حامل مدوله شده و يا حامل ديگر را مدوله مي کند .