magnetron; traveling -wave magnetron; conventional magnetron


اصطلاح
برق و الکترونیک
60 حرف
6 کلمه
معانی و توضیحات
مگنترون ؛ مگنترون موج عبوري ؛ مگنترون معمولي ~ نوسان ساز قدرت در بسامدهاي ريزموج که از يک آند استوانه اي چند کاواکي و يک کاتد هم محور در داخل لامپ خلأ تشکيل مي شود . ميدان مغناطيسي دائمي در طول لامپ ، موازي ، کاتد محوري از آهنرباهاي C شکل زوج يا تک به وجود مي آيد . در هنگام روشن شدن ميدان الکتريکي DC بين آند و کاتد و عمود بر ميدان مغناطيسي به وجود مي آيد. در نتيجه ميدان قطع شده ي بين کاتد و آند سبب گسيل الکترونها از کاتد و حرکت آنها در مسير عبور منحني شکل مي شود. نوسانها در کاواکهاي تشديد آند به وجو مي آيند که يک ساختار موج - آرام در هنگام تنظيم ولتاژ DC تشکيل مي دهند، به طوري که سرعت گردشي متوسط الکترونها متناظر با سرعت فاز ميدان در ساختار موج - آرام مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت magnetron; traveling -wave magnetron; conventional magnetron معنی magnetron; traveling -wave magnetron; conventional magnetron معنی magnetron; traveling -wave magnetron; conventional magnetron به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک magnetron; traveling -wave magnetron; conventional magnetron در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
magnetron amplifier
تقويت کننده مگنترون ~ مگنتروني که به عنوان تقويت کننده عمل مي کند.

magnet steel
فولادمغناطيسي ~ فولادي که مغناطيس شوندگي بالا دارد و معمولاً داراي مقداري از ترکيب تنگستن ، کوبالت ، کروم و منگنر است . فولاد مغناطيسي ماده ي آهنرباي دائمي است.

magnet wire
سيم مغناطيسي ~ سيم مسي باعايق بندي لاکي با سايزهاي مختلف که به طور معمول براي سيم پيچي پيچکهاي ترانسفورماتورها ، رله ها و قطعات الکترومغناطيسي ديگر به کار برده مي شود.

main
خط اصلي ~ خطي که قدرت را از ژنراتور ، مبدل يا سوييچ قطع کننده به مرکز توزيع اصلي خطوط نيرو در داخل ساختمان مي رساند . اين واژه معادل بريتانيايي واژه ي خط نيرو ( power line)در تلفظ امريکايي است.

mainframe
کامپيوتر بزرگ ~ عبارتي که امروزه بيانگر يک سيستم کامپيوتري بزرگ در مقايسه با ايستگاه کاري ، کاپيوتر شخصي يا ريزکامپيوتر است و قادر به انجام وظايف پردازش اطلاعات بسيار زياد مانند راهگزيني تلفني يا نقل و انتقالهاي بانکي است.

main gap
شکاف اصلي ~ مسير هدايت بين کاتد اصلي و آند اصلي لامپ تخليه اي فروزان .

main lobe; major lobe
لب اصلي ؛ لب بزرگ ~ حوزه ي تابش از يک آنتن که شامل بيشينه ي مقدار تابش در جهت معين است.

main quantum number
عدد کوانتومي اصلي ~ عدد صحيح مثبتي که اندازه ي مدار الکترون را تعيين مي کند.

main memory
حافظه ي اصلي ~ حافظه ي همه منظوره کامپيوتر ، اين حافظه امکان دسترسي سريع به دستورالعملهاي ذخيره شده و داده هاي در حال پردازش را فراهم مي کند و به طور معمول از حافظه هاي ديناميک با دسترسي تصادفي ( DRAM) تشکيل مي شود.

maintenance
نگهداشت ~ 1. اندازه گيريهاي پيشگيري کننده يا اصلاح کننده براي نگهداشتن تجهيزات در شرايط عملکردي مطلوب . 2. عملکرد و راه اندازي آزمايشي برنامه ها و پرونده هاي کامپيوتري براي به روز کردن و تصحيح خطاها .