operational amplifier


اصطلاح
برق و الکترونیک
21 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
تقويت کننده عملياتي ~ تقويت کننده ي بهره بالا يا پسخورد ولتاژِ که بهره و مشخصه هاي پاسخ آن با استفاده از اجراي خارجي مانند مقاومتها ، خازنها يا ديودها ، تعيين مي شود . امروزه به طور گسترده اي به صورت مدارهاي مجتمع در دسترس اند . آپ امپ ها مدارهاي پايه بسياري از مدارهاي يکپارچه و ترکخيبي هستند وطبقه ورودي بسياري از انواع مختلف حسگرها را تشکيل مي دهند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت operational amplifier معنی operational amplifier معنی operational amplifier به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک operational amplifier در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
operational power supply
منبع تغذيه عملياتي ~ منبع تغذيه رگوله شده که طراحي تقويت کننده کنترلي آن براي کاربردهاي پردازش سيگنال بهينه شده است . اين منبع معمولاً از يک يا چند تقويت کننده عملياتي و يک تقويت کننده توان علاوه بر مدارهاي منبع تغذيه معمولي تشکيل مي شود .

operational programming
برنامه ريزي عملياتي ~ فرايند کنترل کردن ولتاژ خروجي منبع تغذيه عملياتي باولتاژ جريان يا سيگنالهاي ديگر که به صورتهاي از پيش تعيين شده اي در منبع تغذيه ايجاد مي شوند .

operationl trigger
تحريک عملياتي ~ مداري که تحريکي را در پاسخ به تغييرات بسيار کوچکي در ورودي با استفاده از بعضي ويژيگيهاي اشميت تريگر ساخته شده با تقويت کننده عملياتي داراي پسخورد مثبت ايجاد مي کند .

operation code
رمز عملکرد ~ 1. فهرستي از بخشهاي عملکرد که در رمز دستورالعمل وجود دارد همراه با اسمهاي عملکردهاي متناظر آنها . 2. کامپيوتر تشکيل مي دهد .

operation part , opration code
بخش عملکرد ، رمز عملکرد ~ بخشي از دستورالعمل کامپيوتريکه معمولاًش نوع عملکردي را که بايد انجام شود تعريف مي کند اما مکان عملنندها را نشان نمي دهد .

operations reserch
تحقيق در عمليات ~ استفاده ازروشهاي تحليلي برگرفته از رياضيات ، براي ايجاد شرايط بحراني تصميم گيري با در نظر گرفتن واکنشهاي انسانها ، سازمانها يجاري يا نظامي و ماشينها .

operation time
زمان عمليات ~ زمان پس از کاربرد همزمان تما ولتاژها ي الکترود به ازاي يک جريان براي رسيدن به کسري از مقدار نهايي آن .

operator
متصدي ، عملگر ~ 1. کسي که عمل کردن ، تنظيم کردن و نگهداري قسمتي از تجهيزاتي مانند کامپيوتر يا فرستنده وظزقه اوست . ~ 2. نمادي که نشان دهنده ي عمليات رياضي است .

opposition
تضاد ~ شرايطي که در آن اختلاف فاز بين دو کميت متناوب با بسامد يکسان 180 درجه متمايز بايک نيم چرخه است .

optic
اپتيک ~ 1. واژه اي براي اشاره به نور مرئي يا نزديک به مرئي حدود نسهايي از طيف اپتيکي در حدود 1000A يا در آخر ين حد ارابنفش 30000A ~ در اخرين حد فرو سرخ است .