optical star tracker


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
ردياب ستاره نوري ~ ردياب ستاره اي که تجهيزات الکترونيکي نوري آن روي نور يک ستاره قفل مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت optical star tracker معنی optical star tracker معنی optical star tracker به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک optical star tracker در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
optical storage
ذخيره نوري ~ ذخيره مقدار زيادي داده به شکل دائمي روي فيلم عکاسي يا محيطي معادل آن ، براي خواندن تخريب نشدني داده ها با استفاده از منبع نور ليزر و آشکار ساز نوري . با اين روش مي توان داده هاي ثابت را براي کاربردهايي مانند استفاده در کامپيوترهاي راهنماي ناوبري و کنترل فرايند يا ماشين - ابزار ذخيره نو ...

optical twinning
دوقلوزايي اپتيکي ~ آسيبي که در بلورهاي کوارتز طبيعي ايجاد مي شود . نواحي کوچک و غير قابل استفاده ماده در هنگام برش بلور پيزوالکتريک جدا مي شود.

optical waveguide; fiber waveguide; optical - fiber cable
موجبر نوري ؛ موجبر تاري ؛ کابل تار نوري ~ موجبري که ماده ي انتقال دهنده ي نور آن مانند شيشه يا پلاستيک ، اطلاعات را از نقطه اي به نقطه اي ديگر در طول موجهاي فرابنفش ، مرئي يا فروسرخ طيف نور انتقال مي دهد.

optical window
پنجره نوري ~ ناحيه طيفي بين 3000 و 20000 Aدرجه ( 0/3 و 2 ميکرومتر در طول موج ) تابش مرئي و نزديک به مرئي در اين ناحيه از جو زمين عبور خواهد کرد.

optics
اپتيک ؛ نورشناسي ~ شاخه اي از علم که به پديده نور بينايي مي پردازد. اين علم به طيف الکترومغناطيس بين پرتوهاي ريزموج تا پرتوهاي X مربوط مي شود. اين محدوده شامل تابش فرابنفش مرئي و فروسرخ مي شود.

optimum bunching
دسته اي سازي بهينه ~ شرايط دسته اي سازي که بيشترين مقدار توان را در بسامد مطلوب در شکاف خروجي لامپ ريزموج کلايسترون توليد مي کند.

optimum load
بار بهينه ~ مقدار امپدانس براي بيشينه انتقال توان از منبع به بار .

optimum programming
برنامه نويسي بهينه ~ برنامه نويسي کامپيوتري بر اساس دستورالعملها و داده هايي که براي به حداقل رساندن سزمان دسترسي ذخيره شده اند.

optimum working frequency
بسامد کار بهينه ~ مؤثرترين بسامد در زمان معين براي انتشار يونسفري امواج راديويي بين دو نقطه معين .

optoacoustic modulator
مدوله کننده نور - صوتي ~ مدوله کننده اي که در آن موج صوتي و باريکه نور همدوس آن در محيط انتقالي مانند يک بلور موليبدت سرب بر يکديگر تأثير متقابل دارند . اين مدوله کننده مي تواند باريکه ليزر را منحرف و مدوله کند.