reflection electron diffraction


اصطلاح
برق و الکترونیک
31 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
شکست الکترون بازتابي ~ فرايند آزمايش ساختارهاي سطح بلور . ابزارهاي در اخل محفظه هاي سيستم اپتيکي باريکه مولکولي ( MBE ) نصب مي شوند تااين آزمايش را در حين آنجام فرايند اپتيکي انجام دهند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت reflection electron diffraction معنی reflection electron diffraction معنی reflection electron diffraction به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک reflection electron diffraction در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
reflection error
خطاي بازتابش ~ خطاي تعيين جچهت که ناشي از دريافت موجي با بازتابش نامطلوب در گيرنده ناوبري است .

reflection factor
عامل بازتاب ~ 1. نسبت جريان بازي که مولد به بار خاص بدون تطبيق مي دهد به جريان باري که به هنگام تطبيق امپدانس بار و مولد به دست مي آيد . ~ 2. نسبت شار روشنايي بازتابيده کل ~ از سطح معين به شار تابش ، که باز تابندگي نيز ناميده مي شود . 3. نسبت الکترونهاي بازتابيده به الکترونهاي وارد شده به فضاي بازت ...

reflection grating
شبکه باز تابش ~ شبکه سيمي که براي بازتاباندن يک موج خاص در موجبر قرار مي گيرد و يک يا چند موج ديگحر راآزادانه عبور مي دهد .

reflection interval
فاصله زماني بازتابش ~ فاصله زماني بين ارسال پالس يا موج رادار و دريافت موج بازتابيده در نقطه ارسال . از حاصلضرب اين فاصله زماني بر حسب ميکرو ثانيه در 492 فاصله هدف بر حسب فوت به دست ~ مي آيد و حاصلضرب اين فاصله زماني در 0/0931 برابر با فاصله هدف بر حسب مايل استاندارد است . از حاصلضرب فاصله زماني بر ...

reflection law
قانون بازتاب ~ زاويه پر تو تابش برابر با پرتو بارتابش است .

reflection loss
تلفات بازتابش ~ 1. بخشي از تلفات عبور که ناشي از بارتابش توان در محل نا پيوستگي است . 2. نسبت توان رسيده به محل نا پيوستگي به اختلاف بين توان تابش و توان بازتابش ، بر حسب دسي بل .

reflections
بازتابها ~ امواج راديويي که از ساختمانها ف تپه ها يا سطوح رسانا يا نيمرسانا ديگر در مسير حرکت تا آنتن گيرنده تلويزيوني ، بازتابيده مي شوند . طولاي تر شدن زمان حرکت در نتيجه اين اثر سبب ايجاد شبحهاي تصوير روي صفحه نمايش مي شود .

reflection seismograph
لرزه نگار بازتابشي ~ لرزه نگاري براي کشف ذخاير نفت زير زميني . انفجار ديناميت يا ماده منفجره ديگري در نزديکي سطح امواج صدايي را توليد مي کند که در زمين حرکت مي کند تا به محل نفت مي رسد و سپس به سطح بازتابيده مي شود . با اندازه گيري زمانهاي دريافت امواج در لرزه نگار اطلاعاتي از عمق و گسترش سفره ي نف ...

reflectivity
بازتابندگي ~ کسري از انرژي تابشي که از سطح تحت تابش يکنواخت بازتابيده مي شود .

reflectometer
بازتاب سنج ~ 1. تزويجگر جهت داري که توان جاري در هر دو جهت موجبر را ف براي تعيين ضريب بازتاب ~ يا نسبت موج ايستاده اندازه گيري مي کند . 2. ابزار فتوالکتريکي که بازتابندگي نوري سطح بازتابنده را اندازه مي گيرد.