response time


اصطلاح
برق و الکترونیک
13 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
زمان پاسخ ~ زمان لازم براي خروجي سيستم يا قطعه کنترلي براي رسيدن به کسر تعريف شده اي از مقدار جديد آن پس از اعمال ورودي پله يا اغتشاش زمان پاسخ معمولاً بر حسب ثانيه بيان مي شود . زمان پاسخ تقويت کننده هاي مغناطيسي اغلب بر حسب چرخه هاي بسامد خط تغذيه تعريف مي شود . زمان پاسخ در ابزارهاي نشان دهنده ، زمان لازم براي رسيدن عقربه از وضعيت جديد خود به حالت صفر است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت response time معنی response time معنی response time به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک response time در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
responsor , responser
پاسخ دهنده ~ قسمت دريافت کننده پاسخ دهنده به درخواست .

restoring spring
فنر بارگرداننده ~ فنري که آرميچر رله را به هنگام بي برق شدن از هسته آهنربا دور مي کند .

restricted radiation device
قطعه تابشي محدود شده ~ قطعه اي که انرژِ RF ان به طور خودخواسته ~ توليد و در طول سيمها هدايت يا تابش شده است . اما ميدان الکترومغناطيس کل آن از 15فاراد ولت بر متر در فاصله اي بر حسب فوت که برابر با 15/700 تقسيم بر بسامد بر حسب کيلوهرتز است . بيشتر نمي شود . ( اين فاصله بر حسب متر برابر است با 47/85 ...

resultagt
منتجه ~ نيرويي که ترکيب تاثير دو يا چند نيروي عمل کننده بر يک جسم است .

retarding field
ميدان کند کننده ~ ميدان الکتريکي يا مغناطيسي که حرکت الکترونها را در فضاي بين الکترودي لامپ الکتروني کند مي کند .

retarding - field oscillator , positive - grid oscillator
نوسان ساز با ميدان کند کننده ، نوسان ساز شبکه مثبت ~ نوسان سازي که از لامپ الکتروني استفاده مي کند که الکترونهاي آن از طريق شبکه اي که نسبت به کاتد و آند هر دو مثبت نگه داشته مي شود . به عقب و جلو نوسان مي کنند . بسامد آن به زمان گذار الکترون بستگي دارد و مي تواند تابعي از پرامترهاي مربوط به مدار ن ...

retarding - field tube
لامپ با ميدان کند کننده ~ لامپ الکتروني در نوسان ساز با ميدان کند کننده ~ .

retentivity
قابليت نگهداري ~ ويژگي ماده مغناطيسي که با پسماند شار مغناطيسي مربوط به القاي اشباع در ماده اندازه گيري مي شود .

reticle
شطرنجي ~ فتوماسک نوري از خطوط ظريفي که مرزهاي جدا کننده قطعات مدارهاي مجتمع را تعريف مي کند ، که در طول پولک براي فرايند توليد C چند گانه به طور همزمان تکرار مي شوند .

retrace, flyback
برگشت ~ پس گشت ~ بر گشت باريکه الکتروني به نقطه آغاز آن در لامپ در تو- کاتدي پس از يک جارو .