transistor symbol


اصطلاح
برق و الکترونیک
17 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
نماد ترانزيستور ~ نماد شماتيکي که ترانزيستوري را در نمودار مدار نشان مي دهد . بيس با خط مستقيمي با زاويه عمود به بار نشان داده مي شود . خط کلکتور ،بيس را با زاويه عمود به بار زاويه اي قطع مي کند و پيکان ندارد . خط اميتر پيکاني دارد که در ترانزيستور PNP به سوي بيس و در ترانزيستور NPN به خلاف جهت بيس اشاره مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت transistor symbol معنی transistor symbol معنی transistor symbol به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک transistor symbol در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
transistor-transistor logic
منطق ترانزيستور -ترانزيستور ~ خانواده منطقي برپايه ترانزيستورهاي پيوندي دو قطبي که با مشخصه ي آنها سرعت بالا ،مصرف توان متوسط و کاربرد وسيع است .

Transit
ترانزيت ~ سيستم ناوبري ماهواره اي که شامل شش ماهواره است . اين سيستم در نيروي دريايي ايالات متحده براي ناوبري کشتيها ،ساخته شده ،اما براي کاربردهاي عادي نيز قابل استفاده است . مطابق با زمان بندي اين سيستم از سال 2000 به دليل برتري سيستم GPS از کار خواهد افتاد .

transitional coupling
تزويج گذري ~ مقدار تزويج القايي بين دو پيچيک که پهن ترين باند گذر و تخت ترين منحني پاسخ را بدون قله هاي دوتايي مي دهد .

transition coding
رمز گذاري گذرا ~ رمز گذاري ميله -رنگي داده هاي دودويي که در آن رنگ ميله قبلي تعيين مي کند که ميله 0 يا 1 خوانده شود . ميله هاي متوالي رنگهاي متفاوتي دارند ؛مثلاً ميله سبز به دنبال فاصله سفيد بيت 0 دودويي تغيير سياه به سبز 1 دودويي است . رمزگذار قابليت رمزگذاري بالاتري را ارايه مي دهند و دقت خواندن ...

transition effect
اثر گذر ~ تغييري در شدت تابش ثانويه که در باريکه تابش اوليه به هنگام عبور از خلأ به محيط ماده از يک محيط به محيط ديگر اتفاق مي افتد .

transition element
قطعه انتقال ~ قطعه اي که نوعي از سيستمهاي انتقال را به نوع ديگر تزويج مي کند مثلاً تزويج کابل هم محور به موجبر .

transition frequency ; crossover frequency; turnover frequency
بسامد انتقال ؛بسامد تقاطع ~ بسامد متناظر با محل تقاطع مجانبها يا قسمتهاي دامنه ي ثابت و سرعت ثابت منحني پاسخ بسامدي ضبط کردن است . اين منحني بدون نسبت ولتاژ ،برحسب دسيبل عنوان محور عمودي لگاريتم بسامد به عنوان محور افقي رسم مي شود . در کمتر از بسامد انتقال ،سطح به طور تدريجي به هنگام ضبط کردن کاهش ...

transition loss
تلفات انتقال ~ 1. اختلاف بين توان تابيده به مرز انتقال يا ناپيوستگي دو محيط در سيستم انتشار موج و توان ارسالي پس از ناپيوستگي که در صورت تطبيق پايان محيط پس از نا=يوستگي ،مي توان آن را مشاهده کرد . 2. نسبت توان تابيده به ناپيوستگي به توان ارسالي پس از ناپيوستگي ،برحسب دسيبل ،که در صورت تطبيق پايان ...

transition point
نقطه ي انتقال ~ نقطه اي که در آن ثابتهاي مدار عوض مي شوند تا سبب بازتابش موج در حال انتشار در مدار شوند .

transition region
ناحيه انتقال ~ ناحيه اي بين دو نيمرساناي همگن که در آن غلظت ناخالصي تغيير مي کند.