connection


اصطلاح
برق و الکترونیک
10 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
اتصال ~ مسير سيمي و مستقيم عبور جريان بين دو نقطه از مدار .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت connection معنی connection معنی connection به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک connection در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
connection diagram
نمودار اتصالات ~ نموداري که اتصالات مورد نياز بين بخشهاي مختلف يک سيم الکترونيکي نظير منابع تغذيه و مدارهاي کنترل و دستگاههاي تحت کنترل را نشان مي دهد .

connector
اتصال دهنده ، رابط ~ اصطلاحي عام در مورد وسيله مکانيکي که دو رسانا را به هم متصل مي کند و مسير رساناي کم . مقاومت و بدون درزي را به وجود مي اورد . اين قطعات به شکلها و ابعاد مختلفي ساخته مي شوند و به وفور در سيمها و دستگاههاي الکترونيکي و الکتريکي به کار مي رون . عموماً اتصال دهنده ها از دو قسمت تش ...

connect time
زمان اتصال ~ 1. در سيستم مخابره ي کامپيوتري داده ها به زمان قطع و وصل لازم براي برقراري اتصال بين دو پايانه گفته مي شود . 2. در سيستم تلفن عبارت است از مدت زمان لازم براي اتصال بين دو نقطه .

conoscope
کونوسکوپ ~ ابزاري اپتيکي براي تعيين محل محور z يا محور اپتيکي در بلور کوارتز .

console
ميز ، ميز فرمان ~ 1. محفظه بزرگي بر اي گيرنده ي تلويزيون يا راديو که به جاي ميز روي زيمن قرار مي گيرد . 2. ميز اصلي کنترل تجهيزات الکترونيکي در ايستگاه رادار ، ايستگاه راديو تلويزيون يا برج مراقبت فرودگاه ~ 3 . قسمتي از يک رايانه ي بزرگ که به کمک آن مي توان ارتباط دو طرفه بين مهندس با اپراتور و واح ...

consortium
اتحاديه ، کنسرسيوم ~ مجموعه اي از چند سازمان براي رسيدن به هدف مشترکي که فراتر از توانايي هر يک از سازمانهاست . به عنوان مثال مي توان از سماتک ( SEMATECH ) نام برد.

constellation
خوشه ف صورت فلکي ~ 1. مجموعه اي از چند ماهواره مانند ماهواره هي ( جي پي اس 21 ( 21gps stellites ) که براي هدف خاصي نظير پوشش چند گانه اختصاص يافته اند . 2.تجمعي ار ستارگان به شکل قابل تشخيص از زمين . در گذشته ، نام خدايان و اساطير باستاني و نيز حيوانات به روي اين صورتهاي فلکي گذاشته شده است ، نظير ...

constant
ثابت ~ مقدار غير متغير در يک ~ فرايند .

constant - smplitude recording
ضبط دامه - ثابت ~ روشي براي ضبط صدا که در آن بسامدهاي هم - شدت با دامه يکسان ضبط مي شوند . در نتيجه ، دامه ضبط شده مستقل از بسامد خواهد بود .

constantan
کنستانتان ~ آلياژِ از 60% مس و 40% نيکل که به دليل پايين بودن ضريب دماي مقاومت آن براي ساخت مقاومتهاي سيم پيچي دقيق به کار مي رود . به عنوان زوج آهن يا مس در ترموکوپيل نيز استفاده مي شود .