electrolyte


اصطلاح
برق و الکترونیک
11 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
الکتروليت ~ محيط رساناي مايع ، خميري ، يا به شکلهاي ديگر که در آن حرکت يونها حرکت جاري شدن جريان الکتريکي مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electrolyte معنی electrolyte معنی electrolyte به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electrolyte در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electrolytic capacitor
خازن الکتروليتي ~ خازني که دي الکتريک آن از جنس اکسيد آلومينيم يا تانتاليم است. اکسيد از واکنش الکتروشيميايي با اين فلزات تشکيل مي شود. سه نوع خازن الکتروليتي عبارت اند از ورقه اي تر، گلوله اي تر ، گلوله اي خشک يا جامد . خازنهاي آلومينيمي از نوع ورقه اي تر هستند اما خازنهاي تانتاليمي در هر سه نوع س ...

electrolytic cell
پيل اکتروليتي ~ 1. پيلي ک از تعدادي الکترود با ماده ي الکتروليت در بين آنها تشکيل ميشود. براي ذخيره انرژي الکتريکي مشابه با پيل انباره ، توليد انرژي الکتريکي مشابه با پيل خشک ، و يا ايجاد واکنش شيميايي مطلوب در هنگام اعمال الکتريسيته به کار مي رود.2. E cell .

electrolytic iron
آهن الکتروليتي ~ نوعي آهن خالص با ويژگيهاي مغناطيسي عالي که توسط فرايندهاي الکتروليتي توليد مي شود.

electrolytic recording
ثبت الکتروليتي ~ عمل ثبت الکتروشيميايي که در آن حضور الکتروليت ، تغييرات شيميايي را به وجود مي آورد.

electrolytic switch
کليد الکتروليتي ~ نوعي کليد که در آن دو الکترود در محفظه اي با حجم معيني از الکتروليت رسانا و هوا قرار گرفته اند. با کج شدن کليد از حالت افقي ، هوا جابجا مي شود و مقدار الکتروليت مماس با الکترودها ودر نتيجه جريان گذرنده از کليد تغيير مي کند. به عنوان کليد ترازکننده در سيستم هاي ژيروسکوپي به کار مي ...

electrolytic tugh-pitch copper
مس سخت الکتروليتي ~ نوعي مس با حداقل رسانايي 99/9 % براي ساخت آندهاي لامپ توان استفاده مي شود.

electromagnet
آهنرباي الکتريکي ~ آهن ربايي که از پيچيدن سيم به دور هسته ي فولادي يا آهن نرم ساخته مي شود .با عبور جريان از پيچک ، هسته به شدت مغناطيسي ميشود و در صورت قطع جريان تقريباً به طور کل مغناطيس زدايي مي شود. مي تواند يک جسم آهني متحرک نظير زبانه ي رله را جذب کند. در سيملوله ( سولنوئيد ) خود هسته ي آهني ...

electromagnetic
الکترومغناطيسي ~ اشاره به ترکيب ميدانهاي الکتريکي ~ مغناطيسي مرتبط با تابش يا تحريک الکترونها يا ساير درات باردار در فضا يا در درون رساناها.

electromagnetic compatibility
همسازي الکترومغناطيسي [ اي ام سي] ~ توانايي يک قطعه يا مدار در کار صحيح الکترومغناطيسي مورد نظر بدون ارسال سيگنالهاي نامطلوب به تجهيزات مجاور يا دريافت تداخل ناخواسته از منابع نزديک به آن .

electromagnetic constant
ثابت الکترومغناطيسي ~ سرعت انتشار امواج الکترومغناطيسي در خلأ . آخرين اندازه گيري هايي که با استفاده از روشهاي ريزموج انجام شده است ، مقدار 299/793 کيلومتر برثانيه را براي ثابت مشخص کرده است.