کنترل و رهبری یکی از بزرگ‌ترین دغدغه های بشر است. بیایید بپذیریم که حتی با وجود همه‌ی اطلاعات موجود و آمادگی‌های گسترده‌ی آموزشی رویداهای غیرمنتظره اغلب برنامه‌ها و تلاش‌های ما را برای کنترل نتیجه و رویداد(و حتی خودمان را! ) به هم می‌ریزند. و وقتی مسائل مختل می‌شوند، چه اتفاقی برای ما، اطرافیان‌مان و تیم‌ها و نهادهایی که تحت هدایت ما هستند، می‌افتد؟

اغلب ما در روزهای متفاوت برخورد متفاوتی داریم. مواقعی وجود دارد که وقتی با مانعی برخورد می‌کنیم آن را فرصتی برای خلاقیت می‌بینیم، چالشی که به ما هیجان می‌دهد. گاه نیز پیش‌ می‌آید که یک مانع تعادل ما را به هم می‌زند، ایجاد سردرگمی و استرس می‌کند و بی‌اختیار حرکتی فیزیکی یا کلامی از ما سرمی‌زند. این واکنش‌ها، در بهترین حالت، زیان‌بخش و در بدترین حالت غیرمحترمانه و مضر هستند.

خوشبختانه، این امکان وجود دارد که توانایی ذهن‌مان را افزون کنیم و آن را تعلیم بدهیم به همان شیوه‌ای که بدن‌مان را برای قوی‌تر، انعطاف‌پذیرتر و متناسب شدن تعلیم می‌دهیم. و برای این‌که این تعلیم به طور مشخصی موثر باشد، باید در بافتار گسترش و تقویت توانایی‌مان برای هدایت صورت پذیرد.

در چند سال گذشته آموزش‌های جدید رهبری پدید آمده‌اند. این آموزش‌ها ریشه در این آگاهی دارند که رهبران توانایی تاثیر زیاد بر دیگران و جهان را هم در شرایط خوب و هم در شرایط بد دارند. تشخیص این‌که غالب آدم‌های دارای نقش رهبری ذهن‌های قوی، تخصص زیاد و قلب مهربان دارند نیز کار این آموزش‌ها است. پایه و اساس این تعالیم، نظم ذهنیِ موجود در عمل تمرکز حواس است. توسعه‌ی توانایی درونی ذهن برای حضور در لحظه و اعمال این آموزش در زندگی روزمره از دیگر ابعاد این آموزش‌ها است. نتایج این پژوهش شگفت‌انگیز بوده است- هم در رابطه با این‌که مردم قبلا چه شناختی از زندگی‌شان داشتند و هم از این نظر که در یک مدت زمان کوتاه چه نتیجه‌ای به‌دست می‌آید. و در کنار تمارینی که مخصوص رهبران ارشد هستند، دوره‌های هدایت ذهن نیز وجود دارند که پتانسیل هدایت را در هر سطحی از نهاد مشخص می‌کنند.

پژوهشی که روی ۷۵ نفر از فارغ التحصیلان سه دوره‌ی هدایت آگاهانه انجام شد، نتایج شگفت‌آوری ارائه داد. شرکت‌کنندگان به ۱۹ گزاره پاسخ دادند؛ از آنها خواسته شده بود که فراوانی یک رفتار خاص را با استفاده از یک مقیاس ۶ موردی (از “تقریبا همیشه” تا “تقریبا هرگز”) مشخص کنند. در پاسخ به گزاره‌ی “در زمان مکالمه می‌توانم کاملا حواس جمع باشم، ” فقط ۳۴ درصد از شرکت‌کنندگان دو کادر بالا (تقریبا همیشه/اغلب) را علامت زدند. حدود دو سوم از شرکت‌کنندگان می‌دانستند بیش‌تر مواقع به طور کامل مکالمات را گوش نمی‌دهند.

بعد از آن‌که شرکت‌کنندگان فقط به مدت ۷ هفته آموزش هدایت آگاهانه را دیدند، آمار از ۳۴ درصد به ۷۴درصد رسید. در این دوره شرکت‌کنندگان توسعه‌ی دقت در زمان عدم حضور ذهن و هدایت دوباره‌ی توجه‌شان را به عنوان بخشی از تکالیف روزانه‌شان آغاز کردند و در این میان متوجه شدند که نقصان چه چیزی باعث عدم حضور ذهن می‌شود. وقتی درباره‌ی توانایی دقت و توجه کامل در جلسات، کنفرانس‌های تلفنی و سخنرانی‌ها از آنها سوال شد، نتیجه‌ی مشابهی به‌دست آمد(۳۱ درصد قبل از تعلیم و ۷۵ درصد بعد از تعلیم).

پژوهش‌های آگاهانه‌ی جدید در زمینه‌ی رهبری و کار

مراقبه بهره‌وری را در کار افزایش می‌دهد: میزان استرس در یک گروه از مدیران منابع انسانی بعد از ۸ هفته آموزش آگاهی کاهش یافت و توانایی‌شان برای تمرکز روی وظایف‌شان در مقایسه با همتایان‌شان که تعلیم ندیده‌بودند، افزایش یافت.

چندتکلیفی توام با آگاهی: تمرین مراقبه کمک می‌کند بیش‌تر کار کنید، حواس‌تان کمتر پرت شود، حافظه‌تان بهبود یابد و از میزان استرس‌تان کم شود.

کارآفرینان خانم، بیش‌تر تمایل به مراقبه دارند: پژوهشی که توسط دانشگاه بیلور در واکو، تگزاش انجام شد، نشان می‌دهد ۳۷ درصد از کارآفرینان خانم مراقبه می‌کنند- حدود ۱۰ درصد بیش‌تر از همکاران‌شان که آقا هستند.

این اعداد و نتایج قانع‌کننده هستند و به ما یک دیدگاه کلی در رابطه با توسعه‌ی توانایی ذهن برای کم‌تر انفعالی بودن و داشتن حضور کامل می‌دهند، اما این فقط بخشی از داستان است. باقی داستان شامل کشف دوباره‌ی اشتیاق اولیه‌ای که شرکت‌کنندگان را به حرفه‌ی منتخب با آرمان‌های رهبری‌شان آورد. آدم‌ها اغلب می‌توانند در برابر درخواست خدمت به تیم‌شان پاسخگو باشند، رهبرانی دلسوز باشند، مرزهای دانش را تا خلق راه‌حل‌هایی برای مشکلات جهانی، برتری کلی و تعهدی که از نظرشان موفقیت‌آمیز است، پیش ببرند.

وقتی از شرکت‌کنندگان سوال شد که “چه‌قدر در زمان کار فکر و ذهن‌شان معطوف خانه است و چه‌قدر در زمان حضور در خانه به کارشان فکر می‌کنند، ” ۶۴ درصد پاسخ‌شان “تقریبا همیشه و اغلب” بود. البته این اصلا عجیب نیست اما مهم و قابل توجه است زیرا “گفت‌وگوی درونی” به عنوان یک عامل حواس‌پرتی بسیار شایع است. آن‌چه شرکت‌کنندگان در آموزش هدایت آگاهانه یاد می‌گیرند این است که نباید خود را قربانی افکاری کنند که آنها را از جایی که هستند دور می‌کند. با تمرین، آنها می‌آموزند مسیر ذهن‌شان را تغییر بدهند و به طور کامل در لحظه‌ی حال حضور داشته باشند. هفت هفته بعد از این‌که آنها سفرشان را برای توسعه‌ی هدایت آگاهانه آغاز کردند، نتیجه‌ی پژوهش در قسمت “تقریبا همیشه و اغلب” از ۶۴ درصد به ۱۷ درصد کاهش یافت.

تصور کنید فقط با این تغییر چه‌قدر انرژی حفظ شد و چه‌قدر بهره‌وری افزایش یافت! اگر ما عواملی را که سبب از دست رفتن انرژی و حواس‌پرتی ما می‌شوند حذف کنیم یا دست‌کم تا حد زیادی آنها را کم کنیم، بدون شک فضای بیش‌تری برای گسترش و شفافیت وجود خواهد داشت. این دو به ما اجازه می‌دهند در زمان مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره منعطف، آرام و خلاق باشیم و به طور کامل و عمیق زمانی که سرکار هستیم روی کار تمرکز کنیم و زمانی که در خانه هستیم افکارمان هم در خانه باشند. توانایی مهم دیگری که شرکت‌کنندگان کم‌کم در خود پرورش دادند این بود که انجام کارها از روی عادت و بدون فکر –گاهی تمام روز به همین شکل می‌گذرد- را به حداقل برسانند. شرکت‌کنندگان یاد گرفتند اگر اندکی توقف‌کنند و برای هدفمند بودن تلاش کنند، توانایی‌شان برای بهترین بودن و بالا بردن بهره‌وری و شفافیت افزایش می‌یابد.

پاسخ‌ها به یکی از ساده‌ترین سوالات این پژوهش یک جنبه از این را نشان داد: فقط ۲۶ درصد از شرکت‌کنندگان گفتند غالبا زمانی را در روز برای بهینه‌سازی بهره‌وری شخصی‌شان اختصاص می‌دهند. بعد از آموزش این رقم به ۸۷ درصد رسید. چرا؟ شاید به این دلیل که آنها توقف کردند و برخی هنجارهای فرهنگی و انجام ناخودآگاه و بدون فکر کارها را -که گاه چنان در ما ریشه می‌دوانند که ملزومات کار/خانواده/جامعه را سرهم بندی‌ می‌کنیم- زیرسوال بردند.

همان‌طوری که آموزش هدایت آگاهانه و رابطه‌ی آن را با جنبه‌های زندگی خارج از کنترل‌مان بررسی می‌کنیم، یک درس ارزشمند می‌آموزیم. چیزی که بیش از همیشه مورد نیاز است، توانایی پرورش ذهن‌مان برای حضور در لحظه، تجربه کردن زندگی دقیقا به همان صورتی که بازنمود دارد و استفاده از هدیه‌ی پنهانیِ “حضور رهبری” همراه با شفافیت، شفقت و شادی است.